شعر و نوشته

ساخت وبلاگ
صورتم جای مشت و باطوم شد،
صورتی شد قرصای مادر
کّلِ شهرو دنبالم گشتن
تا رسیدن به "شونزدهِ آذر"

حمیدرضاتاجیک

+ نوشته شده در  پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 16:41  توسط حمیدرضا تاجیک  | 
شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 19:43

توی شهر، بین این مردمما یکروز راه خواهیم رفتمینویسم از اولِ قصه :روزی ما بگا خواهیم رفتراه میرویم شاید کمیاندازه‌ی صد هزار تا بارانبا شعرها و نقاشی‌هایم در چهره‌ای شکلِ تبهکارانتوی خواب توی بیداریفکرت را از هر کس میگیرمتو شعر میشوی هرشب!من از تو، هی عکس میگیرمدر کنار تو، این مردگیج میزد هی دور میخوردتا که شعرت کند تنها،بعد تو، این دیکتاتور میمردما راه خواهیم رفتتوی این شهر که خالی از حسهما بگا خواهیم رفتدر ابتدا یا که انتهای این قصه حمیدرضاتاجیک + نوشته شده در  سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 17:51&nbsp توسط حمیدرضا تاجیک  |  شعر و نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 12:02

صورتم جای مشت و باطوم شد،
صورتی شد قرصای مادر
کّلِ شهرو دنبالم گشتن
تا رسیدن به "شونزدهِ آذر"

 

حمیدرضاتاجیک

شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 12:02

زندگی سخته، میونِ اینآدمای زشت و پست و بدشعر، عزمِ بیخود و پوچهواسه شهرِ مناره و گنبدیک نفر کنجِ چاه می‌خفتههی خون، توی ماه می‌افتههرکسی فکرِ روشنی دارهبه روزِ سیاه می‌افتههی سرفه زدیم با خوننبضِ این قلب خطوطِ ممتد شدمُردیم و بازم نپرسیدیمکه چرا هی حالمون بد شد؟من رو به شعر آوردمکاغذو دستِ شما دادمآخرِ راه تازه فهمیدمکلِ عمرم رُ بگا دادم! حمیدرضاتاجیک + نوشته شده در  جمعه هفتم مهر ۱۳۹۶ساع شعر و نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 191 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1396 ساعت: 11:56

عاشق شدن توی این روزا برای تو، چیزِ نافرمِ زیادی نیست باور بکن سنجاقکِ شعرم دوست داشتنت جرم زیادی نیست جرم زیادی نیست، خیره ماندن به عکست سجده به قبله دیگر سوی چشمای مستت ضبطِ صدای هرخنده‌ت نوشتنِ از تو زیر باران مرگ در انقلابِ پاییزی پیاده روی در کریمخان همه شعرام برای تو! ببین این جرم زیادی نیست رعشه، انفرادیِ تاریک از عذاب های عادی نیست که حجم این شعرا زیاد نشد، اگر کسر نشد جرمِ من انتظارِ مغمومم در میدانِ ولی عصر نشد من زنده ام، نگاه کن مشتی روی کولم بزن ببین منِ بی جرم را یک سر به سلولم بزن هر چهار صبح، ببین.. . صبح سلام به گلفروشی بده انفرادی جای خوبی نیست به من فرصتِ خودکشی بده دیگه پایان روزای خوب شـب، ترمینالِ جنـوب نیست بمان بالای این سلول این مامور با من خوب نیست دلم را انبارِ باروت و مغز را، زاغه ی مهمات کن چیزی نمیگم، مجرمم من با بی‌رحمی من را مجازات کن توی خیابونِ رویام ننداز سمتِ من سنگ را وقت رفتنت بر من، برسون آخرین سرنگ را کنج انفردایِ تن، تشنه سمتِ خودم، کم کم تمام شم نکنه بری از این زندان! با همین شعرام قتل عام شم   حمیدرضا تاجیک شعر و نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : زندان زنان,زندان به انگلیسی,زندان اوین,زندان,زندان رجایی شهر,زندان قصر,زندان گوانتانامو,زندان کهریزک,زندان زنان امریکا,زندان آلکاتراز, نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 11:37

بگذار در پاییز، بیشتر باشی پاییز، فصلِِ مُردنِ مَرده بمان تا به این جانِ مُرده نفسهای آخری برگرده بمان تا غزلی تازه تا برایت باز، موسوی شوم تا باران بزنه سرِ روزام به دیوانگیت، مردی قوی شم! شعرهام زرد و نارنجی تر پاییز فصلِ بیشتر گفتنِ از توست مرگ، خشکی این خودکار تشنجی مرگبار، بعد از توست مرگ پارک ملت و نارنگی مرگ آتیشی لبِ جوب است مرگ، زندگی توی این روزا آروزی یه پایانی خوب است مرگ ناشاعریِ من از عشق تو به باران است مرگ شعرایی تنها نوشته شده در خیابان است مرگ شعرایی تازه لا به لای یه خروار خاک بود مرگ تنها انگیزه‌م در سرویسِ، تهران-اراک بود مرگ گ شعر و نوشته...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : انتهاء عاصفة الحزم,انتهاء الاقامة,انتهای خیابان هشتم,انتهاكات حقوق الانسان,انتهاء الدورة الشهرية,انتهاء العالم,انتهاكات,انتهاء وقت صلاة العشاء,انتهاك حرمة رمضان,انتهاء الحرب العالمية الاولى, نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 9:28

بی هوا وسطِ هر شعرم
میپری زیبا، دَف میزنی
 دیگه من مُرده‌ام خانوم
داری از چی حرف میزنی؟

دَف را بزن در متنِ
خواندنِ شعر، از براهنی
بُراده‌ی خوبی بمان!
در مغزِ این مَردِ آهنی

شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : دف نوازی,دف نوازی شاد,دف نوازي,دف بالانجليزي,دف حبیبی,دف نوازی مسعود حبیبی,دف میزنم دف میزنم,دف به انگلیسی,دف زدن,دف و نی, نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 2:09

ای کاش که جای آرمیدن بودی

یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پی صد هزار سال از دل خاک

چون سبزه / امید بر دمیدن بودی

خیام

شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 198 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 8:01

آن نگاه آتشین را سرد دیدن درد داشت

شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 142 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 8:00

چند ورق  موند تنها یادم
زیر تخت اونا رُ تا کردی
میز قسم خورد من بنویسم:
از اینکه تو  چقدر نامردی!

 

حمیدرضا تاجیک

شعر و نوشته...
ما را در سایت شعر و نوشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamidrezatajika بازدید : 141 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 14:37